اهل معرفت برای هستی، پنج حضرت یا به عبارتی پنج عالم کلیه لحاظ می کنند که با تعابیر مختلف در آثار ایشان آمده است.دلیل تقسیم این حضرات این است که ارواح یک صورت مثالیه دارند که متناسب با عالم شهادت است و یک صورت عقلیه مجرده که متناسب با غیب مطلق است. بنابراین در حضرت غیب مضاف و حضرت شهادت مضاف جای می گیرند.
 
حضرت چهارم: این حضرت عالم ناسوت و شهادت مطلقه است که مقابل حضرت غیب مطلق می باشد و عالم او عالم ملک و حس و ماده است که هویت حق در مظاهر صور مختلف ظهور یافته است که ابتدای آن عرش و کرسی است و انتهای آن اجسام عنصری و طبیعت است، که آخرین تنزلات می باشد.
 
حضرت پنجم: حضرت پنجم، کون جامع که جمیع عوالم و چهار حضرت مذکور و یا پنج حضرت، را اگر حضرات را شش مرتبه لحاظ کنیم، در بر گرفته است. مراد از آن انسان کامل است. حضرت امکانیه، که جامع حقایق ممکنات است و فارق است میان ربوبیت و عبودیت، و آن را حضرت جمع و وجود خوانند، مرتبه انسان کامل است. انسان کامل در هر مرتبه با آن یکی می شود. در جبروت، جبروت و در ملکوت، ملکوت و... است.
 
مرحوم آشتیانی نیز در مقدمه بر تمهید القواعد حضرات را به این بیان شرح می دهد: حضرات خمس: وهی الغیب المشتمل على الأسماء والصفات والأعیان الممکنة والمعانی المجردة والتجلیات، وفی مقابلتها حضرة الشهادة والحس والظهور والإعلان، وبینهما حضرة الوسط الجامع بین الطرفین ویختص بالإنسان وبین الغیب. همچنین ایشان در شرح مقدمه قیصری عوالم پنج گانه را به بیانی دیگر توضیح می دهند:
 
احدیت مطلقه: مقام ذات و غیب الغیوب و اول مرتبه تجلی ذات را که جزء حضرات نمی دانند. اما حضرت اول، مقام قاب قوسین و واحدیت است که مقام ظهور تفصیلی مرتبه احدیت بوده و چون نسبت به عوالم خلقی، غیب مطلق است، اولین حضرت از حضرات پنج گانه است. از این حضرت به حضرت علمیه و عالم حق به تفاصیل وجودی و مرتبه اعیان ثابته و حضرت ارتسام تعبیر کرده اند.

عالم شهادت مطلقه و عالم ملک و ناسوت که مقابل مرتبه واحدیت و غیب مطلق است. سوم عالم عقول کلیه و نفوس می باشد. چهارم عالم مثل معلقه و حضرت خیال و عوالم برزخیه که ظل عالم عقل و محیط بر عالم شهادت مطلقه است. آخرین عالم به اعتبار تفاصیل وجودی، حضرت حس و شهادت است.
 
انسان کامل محمدی و به اعتبار آن که افق وجود و ظهور تفصیلی آن مقام مشیت مطلقه و مرتبه ولایت کلیه علویه است در جمیع این عوالم سریان دارد. خواجوی در مقدمه بر ترجمه کتاب الفکوک نظری همانند گروه اول را بیان می کند و تعین اول و دوم را یک حضرت می داند و حضرت دوم، مرتبه ارواح که تابع مرتبه غیب است و حضرت سوم، عالم مثال است و چهارم عالم شهادت و حس است که از عرش رحمانی تا دل خاک ادامه دارد. پنجم که جامع چهار حضرت است، انسان کامل می باشد.
 
بنابر وحدت شخصیه وجود، مراتب هستی و موجودات عالم در قوس نزول، تعینات نفس رحمانی اند. که در هر مرتبه ماهیت و نام خاصی به خود گرفته اند. اما در قوس صعود، حقیقت انسان کامل دارای جمیع مظاهر و جامع جمیع مراتب است. حقیقت انسان کامل بر حسب هر درجه ای از درجات، تعین خاص و اسم مخصوصی را کسب می کند.
 
در خطبه منتسب به حضرت امیر المؤمنین و سید الموحدین علیه السلام آمده است که: «أنا آدم الأول وأنا نوح الأول وأنا آیة الجبار وأنا حقیقة الأسرار وأنا صاحب الصور، وأنا ذلک النور الذی اقتبس موسی منه الهدى - أنا صاحب نوح ومنجیه، أنا صاحب الأیوب المبتلى وشافیه، إلى غیر ذلک من الأخبار والآثار» امیر بیان در این خطبه به نوعی حقیقت سریان انسان کامل را در هستی و در طول زمانها و مکانهای تاریخ خلقت بیان می نماید. امام و انسان کامل همان آدم و نوح و حقیقت اسرار و صاحب صورتها و حتى نوری که موسی الف از آن هدایت جسته؛ می باشد. او هم همراه نوح و ایوب مبتلا بوده و هم منجی و شافی آنهاست. در نهایت مقصود حضور انسان کامل به عنوان روح و مدبر، در تمامی ذرات و جزئیات و کلیات عالم می باشد.
 
عوالم هر یک مظهر دیگری است؛ به این صورت که «عالم ملک مظهر عالم ملکوت و عالم ملکوت مظهر عالم جبروت، وعالم جبروت مظهر عالم اعیان ثابته است و اعیان ثابته مظهر اسماء الهیه، که حضرت واحدیت است، و این حضرت مظهر حضرت احدیت، و عالم انسان مظهر جمیع این حضرات است.» به عبارتی تمامی حضرات در انسان کامل جمع اند و انسان کامل نیز در تمام آن حضرات حضور و ظهور دارد.
 
همانطور که در بحث حقیقت انسان بیان شد، انسان کامل مظهر اتم حق می باشد. بنابراین کل عالم مظهر حضرت حق است، و او به جمیع آنها احاطه دارد؛ زیرا غیر از او چیزی وجود ندارد تا ظاهر باشد یا مظهری داشته باشد. همان گونه که پیامبر اکرم و فرمودند: «کان الله ولم یکن معه شیء.» در قرآن کریم نیز آمده است: «هو الأول والآخر والظاهر والباطن وهو بکل شیء علیم». و هو الله الذی لا إله إلا هو عالم الغیب والشهادة هو الرحمن الرحیم). از این مطالب که از کل هستی به غیب و شهادت یاد می کند، روشن می گردد که همه مراتب یا به غیب بر می گردد یا به شهادت و یا به حقیقت انسانیه که جامع این دو مرتبه و نشئه است.
 
این که حق تعالی فرموده است: (وکذلک ثرى إبراهیم ملگوت السموات والأرض). و فرمود: «أو لم ینظروا فی ملکوت السموات والأرض». نشانگر آن است که انسان همان گونه که در عالم شهادت با مظاهر آن ارتباط دارد، دارای نشئه ملکوت نیز هست و می تواند با آن ارتباط برقرار کرده و حقیقت و غیب عالم را دریابد و این به دلیل وجود هر دو عالم غیب و شهادت در انسان کامل می باشد.
 
منبع: انسان کامل از دیدگاه ابن عربی و امام خمینی رحمة الله علیه، نرگس موحدی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1393